۰۸ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۳۱
هی، کابوی!
سخت است که خونابه ی مشروب تو در یاد نماند
جرم تو چنان است که در حیطه ی اسناد نماند
از حافظه ی ما نشود پاک جنایات مدامت
نیرنگ تو ننگین تر از آنست که در یاد نماند
یک یک تبعاتی که گناهان تو دارد چو شمارم
آنقدر زیاد است که در خاطر اعداد نماند
یادت نرود دفعه ی بعدی که به سمت طبس آئی
آماده تر از پیش بیا! تیپ تو در باد نماند
بی عقلی و ترسوئی اولاد تو یکروز سبب شد
تا اینکه بجز ننگ برای تو ز مرصاد نماند
ترس تو از این بود که در دام بیفتی و بمیری
پس نقشه کشیدی که در این قافله "صیّـاد" نماند
آنقدر بیا مثل مگس چرخ بزن دور سر ما
تا آخر سر داخل انبار تو پهپاد نماند
هر مملکتی دست به دستان پر از مکر تو داده است
جای عجبی نیست اگـر تا ابد آباد نماند
بدمستی امروزم اگر رنج به جان تو نشانده
برخیز و بکُش! تا که در این میکده "سجّـاد" نماند ..
شاعر : سجاد شاکری
۹۲/۱۲/۰۸